کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
پیرمرد از دختر پرسید:
- غمگینی؟
- نه.
- مطمئنی؟
- نه.
- چرا گریه می کنی؟
- دوستام منو دوست ندارن.
- چرا؟
- چون قشنگ نیستم
- قبلا اینو به تو گفتن؟
- نه.
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم.
- راست می گی؟
- از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پیرمرد رو بوسید و به طرف دوستاش دوید، شاد شاد.
چند دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد، کیفش رو باز کرد،
عصای سفیدش رو بیرون آورد و رفت...
به راحتی میشه دل دیگران رو شاد کرد حتی با یک حرف ساده.
کلمات کلیدی:
سلام بچه ها ایشالا سه شنبه 19-10-1391 دیگه خداحافظی
شاید این آخرین پستم باشه که میدم تا اولین فرصتی که گیر اوردم دوباره بیام پیشتون
پس بای بای تا .....
افتادم نیروی انتظامی-مر کز آموزش ولیعصر زابل(خاش)
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی: