بعضی از دوستان یه سلام میکنن به عنوان پیام برگزیده اعلام میشه یا یکی میگه پایتخت عوض شد برگزیده شد آخه انصافه
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
آن نشاط و شعف فصل درو یادم رفت وان شب کوفتن خرمن جو یادم رفت وای بر من که طبیعت چه به روزم آورد!!! لته و قلقلی و درچه و او یادم رفت با سلام خدمت همه بزرگان، اساتید، علامه ها، دانشجویان، دانش آموزان، پدرهای کشاورز و مادرهای خانه دار، جوانان جویای کار و همه عزیزانی که به هر شکلی با روستای تبادکان ارتباط دارند. راستش چند روز پیش تو سایت به طور اتفاقی به وبلاگ روستای تبادکان برخورد کردم، اولش خیلی ذوق زده و خوشحال شدم که دیدم یه نفر اقدام به طراحی یک وبلاگ به اسم روستای پدری من کرده، اما بعدش دیدم که آخرین تاریخ بازدید سایت اسفند 87 بوده و ظاهرا نویسنده اش دیگه از پس انتخاب واحد و ثبت نام بر نیومده، به هرحال خیلی مشتاق شدم که به تقلید از ایشون، یه وبلاگ جدید فقط برای معرفی روستای تبادکان، عجایب چهل گانه اش، اخبار و رویدادهاش، حوادث و جشن هاش و ... ایجاد کنم.
برای شروع فقط می خوام وضعیت جغرافیایی، اجتماعی، اقتصادی و البته سیاسی این روستارو کمی براتون شفاف سازی کنم. با اجازه. روستای دورافتاده تبادکان، در 40 کیلومتری شمال شرق مشهد واقع شده و تا چند سال پیش عبور و مرور مردم آن به مشهد از طریق جاده شوسه کارخانه سیمان، قرقی صورت می گرفت. اما در چند سال اخیر، جاده جدیدی از پنجتن، التیمور برای آن ساخته شده که پس از عبور از امرغان، برزش آباد و روستای احمدآباد، به جنوب غربی این روستا منتهی می شود. به گفته اداره آمار این روستا، جمعیت واقعی آن 300 خانوار (یعنی حدود 1000) نفر است. اما به گفته برخی دیگر از بزرگان، اگر جمعیت مهاجران روستا به آن اضافه شود، به چند برابر افزایش پیدا می کند. آمار مربوط به روزهای تاسوعا و عاشورا در حسینیه پایین این روستا، خود گواه بسیار محکمی بر این ادعاست. گستره جغرافیایی روستا به شکل یک بیضی یا لوزی کشیده از شمال شرقی به جنوب غربی است که در بالا به چشمه روستا (معروف به سر زو) و در پایین به جاده خروجی ختم می شود. در سمت غربی، قبرستان روستا در دو بخش جداگانه قرار دارد که بخش بالایی آن مخصوص شهدا و سادات روستا و همچنین برخی از بزرگان و علما می باشد. در قسمت شرقی و جنوبی نیز زمین های کشاورزی روستا در چند دشت مجزا از جمله حیته های بزه، در ربات، گرگازون، دشت خانکر، دشت ... و ... قرار دارد. زمین های دیم روستا نیز در مناطق دروافتاده ای به نام های تخته بالا، تخته سینجی، تبزه، تخته سرکمر و ... واقع شده است. خود روستا به چهار بخش (ایالت) تقسیم می شود. بالاده (بالده): قسمت بالایی روستا که مرکز فرماندهی آن حسینیه بالا است. میانه که در وسط روستا قرار گرفته و مرکز فرماندهی آن حسینیه وسط و مسجد صاحب الزمان است. قلعه بالا که استقلال آن توسط همه مردم پذیرفته نشده است و در حقیقت به میانه تعلق دارد. مهمترین بناهای این ایالت، مدارس ابتدایی و راهنمایی روستا، شعبه نفت و همچنین حمام عمومی هستند. پایین ده نیز شامل بخش پایینی روستا است و مرکز آن حسینیه پایین است. بیش از 50 درصد مردم ساکن در روستا به شغل کشاورزی مشغولند و در کنار کشاورزی، به پرورش گاو و گوسفند و صدالبته کبوتر (کفتر) نیز می پردازند. اما در سال های اخیر، تعداد زیادی از جوانان روستا را ترک کرده و در شهرهای مختلف ایران که آمار آن را تا بم، زرند و شیراز هم داریم به شغل قالب بندی و طراحی اسکلت ساختمان (آلموتوربندی) مشغول شده اند و البته موفقیت های بسیار بزرگی را در این زمینه به دست آورده اند. خوب سرتونو درد نمیارم، انشاء الله در روزهای آینده بیشتر به توصیف این روستا خواهیم پرداخت...
|
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
منبع:barcelona74.blogfa.com
کلمات کلیدی:
حمید داودآبادی در خاطره خود میگوید: آقا در بین صحبت هایش فرمود: «تصویر شهیدی در اتاق من هست که بسیار زیباست و خیلی به آن علاقه دارم.» وقتی پرسیدم متعلق به کدام شهید است؟ ایشان فرمود که نامش را نمی دانم
کلمات کلیدی:
یه عده حیوان که البته اینها از حیوان نیز پست تر هستند و شاید مصداق این آیه باشند که فرمود : "وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ"؛(9) "به یقین گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم، آنها دلهایی دارند که با آن درک نمی کنند (با عقلشان اندیشه نمی کنند) و چشمانی که با آن نمی بینند و گوشهایی که با آن نمی شنوند. آنها همچون چهارپایان اند، بلکه گمراه تر. اینان همان غافلان اند." و "أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبیلاً"؛(10) "آیا گمان می بری بیشتر آنان می شنوند یا می فهمند! آنان فقط همچون چهارپایان اند، بلکه گمراه ترند." به رحمة للعالمین یعنی خاتم پیامبران ، آن بزرگ انسان کامل ، آن نجات بخش هستی حضرت محمد صلوات الله علیه و روحی له الفداک جسارت نمودند و بدون شک همه ما در قیامت خواهیم دید که آنان به چه کسی جسارت نمودند ... چون این دنیا ظرفیت فهم و درک مقام ایشان را ندارد . در هر صورت خدا اگر آنها اگر قابل هدایت نیستند رو نابود کند و با اولیایشان محشور فرماید و ان شاالله فرج آقا امام زمان نزدیک تر از نزدیک باشد ... آمین مقاله ای مرتبط در پیوندهای روزانه عاقبت کسانی که به پیامبر توهین کردند
کلمات کلیدی:
اهل دنیا همچون سوارانی هستند که آنها را می برند . و آنها در خوابند .... که این مصداق نیز در حج صدق میکند ... تا نرفته ای خدا خدا میکنی که کی میشه برم .. دل تو دلت نیست .. هزار جور فکر میاد توسرت که سنگ تموم میگزاری و .... اما زمانی که میری انگار مصداق کلام مولا میشی ... در خوابی و فقط روزها یکی پس از دیگری رد میشن و در خواب اون هم چه خوابی ... البته گاهی همون اولا بیدار میشی ولی اونم از جانب معشوقه وگرنه کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد .... و الان هم موندی با یه کوله بار غصه از این که چه مفت از چنگمون رفت و دست خالی برگشتیم و الان هم احساس میکنی که کاش میرفتی و جبران میکردی و شاید اینبار دل به معشوق میبستی و او میشدی و از خود بیخود و خالی از هرگونه منیت .... با تمام این اوصاف کاش دوباره راهی بودم ....
کلمات کلیدی: